کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

دریابم...

سحر گاهان همراه با طلوع خورشید با عشق تو متولد می شوم تا شامگاه از نبودنت می سوزم و می سازم
اگر باشی از وجودت جان می گیرم و با نفست زندگی می کنم و با خنده ات آرزوهایم را به فراموشی می سپارم
به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارم همان ستاره هایی که شب های خلوتم را نظاره گر بودند و در آخر ای آفتاب زیبای شرق از این انتظار سرد خسته ام
نازنینم
در یابم...//

نظرات 3 + ارسال نظر
مقداد پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

سلام، ایشالا که درست میشه.
آپم..

عاشق جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://WWW.DONYA1389MAN.BLOGFA.COM

واقعا همه چیزش عالیه ای دل نگفتمت هزر از راه عاشقی رفتی بسوز این همه اتش سزای توست

م. خ. شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ

ای کاش می‌شد پاسخ این همه پاکی و صداقت رو داد.
روزهایی که هرگز فراموش نخواهند شد.
و من بیشتر از تو خواهم سوخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد