کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

غرووور

صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد میکرد

اشک هایم را ندیدی ، چون محو تماشای باران بودی


ولی امیدوارم آنقدر در آینه مجذوب نشده باشی که حداقل


زشتی دیو خود خواهیت را ببینی


باشد که با دیگران چنان نکنی که با من کردی . . .