به چه می نگری ….
عشق …تنهایی …بودن …..
همه از یک جنس اما محتوایی متفاوت …
رسوایی ….رسوایی دل …
دل …. دل رسوا ….
بنگر که کدامین ارجح تر است … رسوایی دل ..دل رسوا …
و آنگاه عشق …
باید اول رسوا شد …رسوای خویشتن …تا به عشق رسید …
غم تنهایی ….هستی …تنهایی ..نیستی ..تنهایی …
عشق در درون است …همراه با خود …همراه با همان تنهایی …
عشق ذات تنهایی است …تنهایی ذات عشق نیست …ثمره عشق تنهایی است نه ثمره تنهایی عشق ….
تنهایی عادت می آورد …
تنهایی این نیست که معشوق در دسترس نباشد ….
تنهایی این است که یکی با تو ادغام می گردد …نفوذ می کند …جزو ذات تو می گردد