کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

از تو دورم

هر لحظـــہ ۰۰۰

دوریت برایم دلتنگے است


 چقدر صبور است دل من 

چرا ڪہ بہ اندازه ے تمام 

لحظہ هاے عاشق بودنم



نظرات 1 + ارسال نظر
م.خ. یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 01:50 ب.ظ

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام
یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام
یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام
در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام
دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار مانده‌ام
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام
دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام
بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام
مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد