کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

کلبه تنهایی

به نام آن که اشک را سردار عشق آفرید

ترانه غربت

ترانه ی غربت.

 

کاش می شد به احساس ساده ی باریدن پاسخ سرخ سکوت را هدیه دهیم.

و از فراسوی بی کسی به انسوی دشتهای زندگی سفر کنیم.

کاش می شد خاطرات سخت زندگی را برای لحظه ای فراموش کنیم.

کاش می شد به اخرین ستاره ی شبهای زندگیمان سلامی به وسعت اسمان هدیه دهیم.

کاش می دانستی هر روز نگاهم به حرمت نگاه افتاب سرد و خاموش است و می دانستی که هنوز سکوت اسمانی ات به پنجره ی احساس خستگی گره می خورد.

کاش می دانستی غربت لحظه ایست و این لحظه انقدر امتداد دارد که می تواند تمام لحظات اشنایی را خورد کند.

کاش می شد تمام لحظات بی تو بودن را به ترانه ی تکراری غربت تبدیل کرد و از شقایق خواست انرا بنوازد 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:31 ب.ظ http://www.tavahom1.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود...غربت یاره همیشگش همه ماست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد